کد مطلب:28895 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

از دست دادنِ یاران برجسته












مدیر جامعه و پیشوای مردم، در چیرگی بر مشكلات و گشودن گره های اجتماعی، سیاسی و... بیشتر از هر چیزی مرهون نیروهای همگام و عناصر همراه در كادر رهبری است. وجود هوشمندانِ از خود گذشته و خردمندان تلاشگری كه از سرِ اخلاص، با پیشوا همراهی كنند و در گردونه های دشوار، ایثار كنند، در پیشبرد مدیریت جامعه نقشی شگرف ایفا خواهند كرد. نقش این گونه كسان در زدودن ابهام ها، رساندن پیام ها، تبیین موضع ها و ایجاد تحرّك در نیروها كه به گونه ای غیر مستقیم، آرمان های رهبری را در جامعه عینیت می بخشند، بسی مهم است. در كشاكش نبرد صِفّین، نقش خطابه ها و حماسه سرایی های كسانی چون مالك اشتر، هاشم مِرقال و... روشن است و گواهی بر آنچه گذشت.

سوگمندانه، امام علی علیه السلام در اواخر حكومت خود، این گونه كسان را دیگر همراه ندارد. برجسته ترین یاران امام علیه السلام كه زبان هایی گویا داشتند و مفسّران موجّه راه او بودند، دیگر نیستند. جای مالك اشتر، عمّار، هاشم مِرقال، محمّد بن ابی بكر، عبد اللَّه بن بدیل، زید بن صُوحان و... در میان یاران امام علیه السلام خالی است. دیگر آن خطابه های پرشور، انگیزاننده و تحرّك آفرین، در میان سپاه به گوش نمی رسد، و از سوی دیگر، كم نبودند سلسله عناصر كژاندیش، انحراف آفرین و گاه بیماردلانِ تیره جان كه اشكال می تراشیدند و سستی می آفریدند.

امام علیه السلام در پی این گونه جوسازی ها، اشكال تراشی ها و تن زدن از همراهی هاست كه از سرِ سوز و درد، از آن بیداردلان، بصیران و زمزمه گران شب و شیران روز، و یكّه تازان میدان عمل و رزم آوران صحنه های نبرد، یاد می كند و می گوید:

كجایند مردمی كه به اسلام دعوت شدند و پذیرفتند و قرآن خواندند و آن را [ در دل های خود] استوار ساختند و به سوی نبرد، بسیج شدند و مانند روی آوردن ماده شتر به بچّه خود، به سویش شتافتند. شمشیرها را از نیام برآوردند و گروه گروه و صف در صف، اطراف زمین را گرفتند ؟

برخی از آنان، نجات یافتند و برخی دیگر مُردند. نه به زندگان، مژده داده شدند و نه بر مردگان، تعزیت داده شدند. چشمانشان از گریه، تباه و شكم هاشان از روزه، لاغر و لب هاشان از دعا، خشك بود. از شب زنده داری، رنگشان زرد و بر رخسارشان، گَرد خشوعْ [ آشكار] بود. اینان اند برادران من كه رفته اند. پس سزاست كه تشنه دیدارشان باشیم و بر جدایی شان، انگشت بر دهان گیریم.[1].

و در فرجام سخنِ سرشار از دردگذاری ای كه در واپسین روزهای حیات خود ایراد كرد، فرمود:

كجایند برادران من كه راه حق پیمودند و بر حقیقتْ [از دنیا] رفتند؟ كجاست عمّار؟ كجاست پسر تَیَّهان؟[2] و كجاست ذوالشهادتین؟[3] و كجایند همانندان ایشان از برادرانشان كه با یكدیگر، پیمان مرگ بستند و سرهایشان به فاجران هدیه شد؟[4].

این نكته را نیز بیفزاییم كه بخشی از همراهان و سپاهیان امام علی علیه السلام خوارج بودند كه آنان نیز پس از جریان صِفّین، در مقابل امام علیه السلام ایستادند؛ برخی شان در نهروان، كشته شدند و برخی نیز خانه نشین شده بودند. بدین سان، علی علیه السلام تنها بود، تنهایِ تنها، بدون یاران رزم آور، سخنورانی حماسه آفرین، و حماسه سازانی خِردورز و نستوه....









    1. نهج البلاغة، خطبه 121.
    2. مالك بن تَیَّهان انصاری از صحابیان بدر كه در صفّین شهید شد.
    3. خُزَیمة بن ثابت انصاری كه در بدر و جنگ های دیگر شركت داشت و در صفّین، به شهادت رسید و پیامبرصلی الله علیه وآله گواهی او را برابر گواهی دو تن دانست. ر. ك: ج 12، ص 116.
    4. ص 161 (آخرین خطبه امام).